کنایه
کنایه " در اصل واژه ای عربی است که درنوشته و گفتار فارسی نیز مورد استفاده قرار می گیرد. اگر بخواهیم مطلبی را به دور از صراحت بر زبان آوریم ( پوشیده گویی کنیم ) می توان برای ادای
چنین مطلبی از آرایه ی کنایه سود جست.به عبارت دیگر هرگاه بخواهیم کلام را به شیوه ای بیان کنیم که علاوه بر معنی، معنای پوشیده ای یا همان معنی معنی(مفهوم) نیز داشته باشد و
مرادمان همانمعنی معنی(مفهوم) باشد ، از صنعت ادبی کنایه بهر ه برده ایم.مثلا اگر بگوییم "کلاه فلانی پشم ندارد" نبودن پشم در کلاه او ظاهر کلام و معنی حقیقی آن است، اما اگر مراد
بی زبانی و بی دست و پایی او باشد(زیرا به دلیل ترسویی ،پشم کلاهش را ربوده اند )این کلام ، کنایه است .
مثال:
- فلاني ريش سفيد است.
کنايه از پيري و قابل احترام بودن و با تجربگي کسي است.
- چنين است رسم سراي درشت گهي پشت بر زين، گهي زين به پشت
کنايه از اينکه جهان هميشه به يک صورت باقي نمي ماند
«فردوسي»
- نپندارم اي در خزان کشته جو که گندم ستاني به وقت درو
کل بيت کنايه است از اينکه کار بد عاقبت و نتيجه بد دارد. «سعدي»
- قيمت مقطوع است.
کنايه از چانه نزنيد
- سرم به دنيي و عقبي فرو نمي آيد تبارک الله از اين فتنه ها که در سر ماست
سر فرو نياوردن: کنايه از تسليم نشدن «حافظ»
- سخن دهان به دهان مي گشت.
کنايه از پخش شدن راز
- پر طاووس در اوراق مصاحف ديدم گفتم: اين منزلت از قدر تو مي بينم بيش
گفت: خاموش که هرکس که جمالي دارد هر کجا پاي نهد، دست ندارندش پيش
کنايه از اينکه مانع او نمي شوند
«سعدي»
- دست روي دست گذاشته است.
کنايه از «بيکار نشستن»
- از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم برويد جو زجو «مولوي»
کنايه از هر کاري عکس العمل خود را دارد
- چو بشنيد بيچاره بگريست زار که اي خواجه دستم ز دامن بدار
کنايه از اينکه مرا به حال خود رها کن
«سعدي»
- چو نامردم آواز مردم شنيد ميان خطر جاي بودن نديد
کنايه از فرار کردن «سعدي»
- يکي نغز بازي کند روزگار که بنشاندت پيش آموزگار
کنايه از اقرار به ناداني «فردوسي»
- به تيغم گر کشد، دستش نگيرم وگر تيرم زند، منتّ پذيرم «حافظ»
دست کسي را گرفتن: کنايه از مانع انجام کاري شدن
- هر که دل پيش دلبري دارد ريش در دست ديگري دارد «سعدي»
کنايه از اختياري از خود نداشتن
- دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پاي فرشته ات به دور دست دعا نگهدارد
کنايه از گرفتار مشکل شدن «حافظ»
- برو با دوستان آسوده بنشين چو بيني در ميانِ دشمنان جنگ
و گر بيني که با هم يک زبانند کمان را زه کن و بر باره بر سنگ
کنايه از اتحاد و همدلي کنايه از آماده جنگ و دفاع شدن «سعدي»
وگر گوید به شیرین کی رسم باز/بگو با روزه مریم همی ساز
کنایه از سکوت کردن
نظرات شما عزیزان:
خیلی خوب بود
ممنون
.gif)
.gif)
پاسخ:سلام دوست عزیز،ممنون.
.gif)
پاسخ:سلام سپهر عزیز!بله به همین کنایه ها نگاه کنید.
پاسخ:سلام محبوبی عزیز!چشم.
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:سلام آقارضا!ممنون از لطف شما.

اين شعر از كيست؟
خدايا،تو آني كه تواني ، تَپاني ، جهاني، در اِستكاني
پاسخ:سلام!گوینده برخی جملات ناشناس هستند!
پاسخ:سلام علی آقا!یاد گرفتن آرایه مجاز برای پایه هشتم خیلی زوده واسه همین این آرایه را در کتاب پیش دانشگاهی گذاشتن.آمّا به طور خلاصه باید بگم که مجاز به کار بردن وازه در غیر معنای حقیقی آن است برای مثال در جمله«سرم درد می کند»کلمه سر یک معنی حقیقی دارد که همان بخشی از بدن انسان است امّا منظور گوینده از سر پیشانی است یعنی سر را در معنی مجاز خود به معنی پیشانی به کار برده است بنابرین سر در جمله بالا مجاز است یا در «جمله ایران در فوتبال اوّل شد »کلمه ایران دارای مجاز است زیرا که منظر از آن تیم ایران است نه خود ایران.

یه گله داشتم اون کنایه هایی رو که توامتحان داده بودید تو سایتتون نذاشتین که ماهم ازکجا باید معنی اون کنایه هارو میدونستیم. درحدپیش دانشگاهه بود لطفا تو امتحانه ارفاق بدین .......
باسپاس
پاسخ:سلام مهاجر عزیز!می دونم خودم یکم سختش کردم تا بیشتر فکر کنین.البته خودم تو کلاس توضیح می دم و نگران نمره ها نباشین تو دفتر نمی ذارم با اینکه طرح سؤالات و تصحیح آنها وقت زیادی ازم گرفت.
.: Weblog Themes By Pichak :.